محل تبلیغات شما



 

سهراب سپهری

سهراب سپهری اگر بود، پانزدهم مهر امسال شمع‌های 85 سالگی‌اش را فوت می‌کرد. ولی اول اردیبهشت 33 سال پیش از این دیار سفر کرد و ما را با شعرها و نقاشی‌هاش تنها گذاشت. این شاعر نو‌پرداز معاصر کاشانی از نظر اهمیت و محبوبیت دوره‌های مختلفی را طی کرده و موافقان و مخالفان خودش را داشته. ولی قطعاً اهمیت و تاثیرش بر شعر نو معاصر قابل چشم پوشی نیست.

یکی از مهم‌ترین دلایل محبوبیت سهراب برای علاقه مندانش، مثل هر شاعر و هنرمند دیگری هم خوانی آثارش با شخصیت او است. اما طبق معمول افراط و تفریط باعث شده اینجا هم تصویری تخت و تک بعدی از او در مخاطبان آثارش شکل بگیرد.

این چند خاطره، روایت مستقیم یا غیرمستقیم چند تا از شاعران کاشانی و همشهری او است از برخورد خود یا اطرافیانشان با سهراب. خواندن آن‌ها هاله تقدس را کنار می‌زند، به تصویر او بُعد می‌دهد و پازل شخصیتش را تکمیل می‌کند.

 


سهراب سپهری ( ۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان - ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران) شاعر و نقاش ایرانی بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده است. سهراب سپهری در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امامزاده سلطان‌علی روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید.


پانزدهم مهرماه زادروز سهراب سپهری است؛ شاعری که در دوران پرالتهاب دهه‌ 40 که شاعران بسیاری به سرودن شعرهای ی مشغول بودند، اعتنایی به ت نداشت و همین موضوع زمینه انتقادهای بسیار به او شد.


پرده


پنجره ام به تهی باز شد
و من ویران شدم.
پرده نفس می کشید
دیوار قیر اندود!
از میان برخیز.
پایان تلخ صداهای هوش ربا!
فرو ریز.
لذت خواب می فشارد.
فراموشی می بارد.
پرده نفس می کشد:
شکوفه خوابم می پژمرد.
تا دوزخ ها بشکافند،
تا سایه ها بی پایان شوند،
تا نگاهم رها گردد،
درهم شکن بی جنبشی ات را
و از مرز هستی من بگذر
سیاه سرد بی تپش گنگ!


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ادعونی استجب لکم